امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

گذرا به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

زودگذر، کوتاه

فونتیک فارسی

gozaraa
صفت قید
evanescent, fugitive, passing, impermanent, through, momentary, perishable, short-lived, temporal, temporary, brief, transient, transitional, transitory, fleeting, short run, cursory, emphemeral, fragile

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

- لبخندش گذرا بود و به همان سرعتی که ظاهر شد، ناپدید شد.

- Her smile was fleeting, disappearing as quickly as it appeared.

- حس پیروزی او گذرا بود.

- Her sense of triumph was short-lived.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد گذرا

  1. مترادف:
    بی‌دوام زودگذر موقت

ارجاع به لغت گذرا

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «گذرا» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/گذرا

لغات نزدیک گذرا

پیشنهاد بهبود معانی