ادبی collar, neck
گریبان دریدن
to rend one's collar
گریبان کسی را گرفتن
to seize one by the collar, to collar (someone), to buttonhole, to scuffle
گیاهشناسی involucre, involucrum
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
گریباندار
involucrate
گریبانی
involucral
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «گریبان» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/گریبان