mute, silent, dumb, speechless
او گنگ و ناشنوا بود
he was was a deaf-mute
او از زمان تولد گنگ و ناشنوا بود
He's been deaf and dumb since birth
ambiguous, foggy, vague, equivocal, inarticulate, obscure, blank, inexpressive, opaque, fuzzy
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
یک جملهی گنگ
a vague sentence
منطق گنگ
fuzzy logic
irrational, surd
عدد گنگ
surd number
نمایندهی گنگ
irrational exponent
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «گنگ» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/گنگ