لغات مرتبط با کالبدشناسی و آناتومی در انگلیسی

تاریخ انتشار: ۲۶ دی ۱۴۰۲

تاریخ به‌روزرسانی: ۳ مرداد ۱۴۰۳

لغت
معنی

corpus luteum

جسم زرد، کرپ زرد

corpus striatum

اجسام مخطط (دو توده‌ی عصبی که هر یک دارای دو هسته‌ی زانویی و عدسی شکل بوده و ماده‌ی سفید آن به‌صورت تارهای موازی است)، کرپ همراستا

cowper’s glands

غدد کوپر، غده‌های پیازی پیشاب‌راهی (که هنگام تحریک جنسی ماده‌ی لزجی را ترشح می‌کنند)

coxa

کپل، لمبر، مفصل ران (که پا را به لگن خاصره وصل می‌کند )
(حشرات) پیشران (بند اول پا که آن را به بدن وصل می‌کند )، کاسه، لگن

cranial nerve

عصب دماغی، عصب کاسه سر، عصب جمجمه

craniosacral

جمجمه‌ای و خاجی، کاسه‌سری – خاجی
رجوع شود به: parasympathetic

cricoid

حلقه‌ای، حلقوی

crural

ساقی، رانی، فخذی، مربوط به ساق و ران

crus

ساق پا، درشت نی، ساق، پایک

crutch

محل عورت (قسمت بالا و وسط پا که آلت تناسلی در آن قرار گرفته است)

crystalline lens

عدسی چشم (lens هم می‌گویند)

cul-de-sac

کیسه‌ی ته‌بسته (معمولاً به بن‌بست دوگلاس (فضای راست روده‌ای-رحمی) گفته می‌شود)

cuspid

دندان نوک تیز، دندان نیش، دندان انیاب

cuticle

پوستک، کوتیکول (قسمت سفیدرنگ در ابتدای رویش ناخن‌ها)
کوتیکول (بیرونی‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترین لایه‌ی ساقه‌ی مو)

cutis

پوست زیرین، لایه زیرین پوست

decidua

دسیدوا، غشای فانی، پوشش ناپا (غشای مخاطی لزجی که در دوران آبستنی دیواره‌ی زهدان را می‌پوشاند)

dermis

قسمت حساس و عروقی میان پوست، غشا میانی‌پوست، لاپوست

dewlap

چین گردن (لایه‌ی پوستی درازی که در زیر فک پایین یا گردن بسیاری از مهره‌داران از جمله گاو و سگ و مارمولک و غیره آویزان است)

diaphyseal

مربوط به بدنه استخوان‌های دراز

diaphysial

مربوط به بدنه استخوان‌های دراز

diaphysis

بدنه‌ی استخوان (در مقایسه با دو انتهای آن)، تیغه‌ی استخوان، میان وخشه

diapophysis

زائده‌ی عرضی و فوقانی هر یک از مهره‌های پشت، دیاپوفیز

diarthrosis

مفصل چندحرکتی، تراجنب (بند یا مفصل که خم شدن استخوان را در یک جهت ممکن می‌سازد)

diencephalon

فرامیان مغز، مغز دوم

digastric

دو شکمه

digestive gland

غده گوارشی، غده هاضمه

diploe

استخوان اسفنجی، دیپلو

disk

دیسک

distal

دور (در مقابل: proximal)، دوربرد، دورین

dorsad

به‌طرف پشت، پشتی

dorsal root

شاخه‌ی پشتی، شاخه‌ی حسی

dorsiventral

دارای قسمت پشتی و شکمی مشخص

drum

پرده‌ی گوش

duct

مجرا، –راه

ductless gland

غده درونی، غدد مترشح داخلی

لغت
معنی

duodenum

روده اثنی‌عشر، دوازدهه

dura mater

سخت شامه (لایه‌ی محکم و خارجی مغز و مغز تیره)

dural

سخت‌شامه‌ای، وابسته به سخت‌شامه

eardrum

پرده گوش، پرده صماخ

earlobe

(بخش آویزان لاله‌ی گوش) نرمه‌ی گوش

ectoderm

روپوست، برون‌پوست، اکتودرم
برون‌لایه (لایه‌ی برونی جنین که پوست و اعصاب و مو و دندان و غیره از آن ناشی می‌شود)

effector

(عضله یا یاخته یا غده و غیره که بتواند به انگیزه – به‌ویژه انگیزه‌ی عصبی – واکنش بدهد) انگیز‌پذیر
(بخشی از عصب که انگیزه را به اندام انگیزپذیر می‌فرستد) انگیزرسان، مؤثر

enarthrosis

مفصل کام و زبان‌های (مثل مفصل لگن خاصره)

end plate

صفحه‌ی انتهایی، ته بافت (نسج‌های ویژه‌ای که رشته‌های ماهیچه را به عصب جنبش بخش وصل می‌کنند)

endocardial

درون قلبی، درون دلی، درون دل
وابسته به درون شامهی دل

endothelium

درون‌پوشه، توپوش

endotracheal

درون‌نایی

enteron

مجرای گوارشی، گوارش‌راه (از گلو تا مقعد)

epicranium

رو جمجمه، برون کاسه (سازواره‌هایی که جمجمه را می‌پوشانند)

epidermis

روپوست، پوست‌برونی، بشره، جلد

epididymis

زائده طویل و باریک عقب بیضه که شامل مجاری خروجی منی است

epigastrium

شکم‌سر، فوق‌المعده، بالای شکم، روی معده

epiphysis

رو وخشه، سراستخوان، اپی فیز
تنیزهی کاجی، جسم کاجی (pineal body و epiphysis cerebri هم می‌گویند)

esophagus

مری، سرخنای

ethmoid

غربال، استخوان غربالی ( bone ) استخوان پرویزنی، غربالی

eustachian tube

شیپور استاش، شیپور استاخی

evertor

عضله برون گرداننده، عضله بازگردنده

extensor

عضله منبسط، ماهیچه بازکننده

extrauterine

خارج رحمی، بیرون زهدانی

extravascular

خارج‌رگی، غیررگی، فاقدرگ

extrinsic

خارجی، اکسترنسیک (اشاره به ماهیچه‌ای که از قسمتی از بدن که آن را به فعالیت وا می‌دارد فاصله دارد)

eyestrings

ضمائم چشمی که در گذشته معتقد بودند هنگام کوری و مرگ از هم گسیخته می‌گردد

eyewinker

پلک

falciform

داسی، داس‌مانند

fallopian tube

لوله فالوپ، شیپور رحمی

fauces

حلق، گلو

fenestra

سوراخ، روزنه، (جانورشناسی) خال، روشنی

flexor

عضله خم‌کننده، جمع‌کننده

flipper

باله (اندام پارومانندی که برخی از موجودات دریایی مانند فوک‌ها و پنگوئن‌ها و غیره با آن شنا می‌کنند)

foramen

سوراخ، مجرا، روزنه، مخرج، ثقبه

لغات و اصطلاحات مربوط به کالبدشناسی

در این پست قصد داریم لغات و اصطلاحات مربوط به کالبدشناسی را در اختیار شما قرار دهیم. تمامی این لغات از بانک اطلاعاتی جامع فست دیکشنری جمع آوری شده‌اند تا دانشجویان، اساتید و علاقه مندان به کالبدشناسی بتوانند از اینها به راحتی استفاده کنند. یکی از مهمترین مزیت‌های این دسته‌بندی به روز شدن مداوم بانک اطلاعاتی فست دیکشنری است. تیم ویراستاری فست دیکشنری به صورت روزانه در حال فعالیت برای بهبود بانک اطلاعاتی است. لغات و اصطلاحات مربوط به کالبدشناسی و آناتومی بررسی شده و در معانی که مربوط به موضوع است لیبل گذاری شده است.

دیکشنری تخصصی کالبدشناسی

در جمع آوری این مقاله سعی شده از هر لغت معانی که ارتباطی با کالبدشناسی دارد را در دسته‌ی لغات و اصطلاحات کالبدشناسی بیاوریم. به طور کلی لغاتی که در این دسته بندی تا امروز جمع آوری شده بیش از سیصد لغت که به شکل ماهانه در حال افزایش است. در صورتی که لغت یا اصطلاحی مرتبط با کالبدشناسی در این دسته بندی وجود نداشت می‌توانید در بخش صفحه‌ی همان لغت در قسمت پیشنهاد و بهبود معانی به تیم ویراستاران ما اطلاع دهید.

غیرفعال کردن تبلیغات در اپلیکیشن‌های Fast Dictionary

بسیاری از کاربران از نمایش تبلیغات در زمان استفاده از اپلیکیشن‌های ما شکایت می کنند! توجه داشته باشید که نگهداری وبسایت، اپلیکیشن‌ها و بهبود مستمر دیکشنری برای ما هزینه‌بر خواهد بود. همچنین قوانین استور‌های رسمی مانند گوگل پلی و اپ‌استور این تبلیغات گاها آزار دهنده را ایجاد می‌کند. اما شما می توانید این تبلیغات را به راحتی و برای همیشه روی حساب کاربری خود حذف کنید. به لینک زیر مراجعه و تبلیغات را برای همیشه حذف کنید.

بازگشت به وبلاگ

مطالب دیگر بخش «واژه‌های دسته‌بندی شده»:

نظرات

نظرتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *