لغات مربوط به روانشناسی و روانپزشکی

تاریخ انتشار: ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

لغت
معنی
لیست لغات پایه (در ادامه‌ی لیست لغات پیشرفته قابل مشاهده است)

add

(add) [attention deficit disorder] (روانشناسی) اختلال نقص توجه

ADHD

اختلال کم‌توجهی-بیش‌فعالی، اختلال نقص توجه، اختلال بیش‌فعالی (حالتی که در آن شخص، به‌ویژه کودک، اغلب در حالت فعالیت یا هیجان است و نمی‌تواند توجه خود را به سمت کاری که انجام می‌دهد معطوف کند)

amnesia

ضعف حافظه به‌دلیل ضعف یا بیماری مغزی، فراموشی، نسیان

analysis

روان‌کاوی

analyze

روان‌کاوی کردن

anorexic

مبتلا به بی‌اشتهایی عصبی

antidepressant

(داروسازی) ضدافسردگی، غم‌زدا

anxiety

دلواپسی، اضطراب، نگرانی، تشویش، دلهره، سرآسیمگی، دلشوره

attention deficit disorder

اختلال بیش‌فعالی ناشی از کم‌توجهی

attention deficit hyperactivity disorder

اختلال نقص توجه، بیش فعالی (حالتی که در آن شخص، به ویژه یک کودک، اغلب در حالت فعالیت یا هیجان است و نمی‌تواند توجه خود را به سمت کاری که انجام می‌دهد معطوف کند)

autism

اوتیسم، درخودماندگی (اختلالی عصبی که بر رشد مهارت‌های اجتماعی و ارتباطی تأثیر می‌گذارد؛ به گونه‌ای که می‌تواند شدید یا خفیف باشد و باعث شود فرد رفتار و علایق متفاوتی در مقایسه با افراد بدون این اختلال از خود نشان دهد)

autistic

مبتلا به اوتیسم، اوتیستیک

behavior

(نحوه‌ی رفتار شخص یا حیوان یا ماده و غیره در یک موقعیت خاص یا تحت شرایط خاص) کنش، عمل، کارکرد

behavioral

(مربوط به رفتار و سلوک) رفتاری

bipolar

دوقطبی

bipolar disorder

اختلال دوقطبی (یک بیماری روانی که در آن فرد دوره‌هایی را تجربه می‌کند که به شدت احساس افسردگی و خستگی می‌کند و دوره‌هایی دیگر که احساس می‌کند به شدت فعال و هیجان‌زده است و انرژی زیادی دارد.)

block

وقفه یا توقف ذهنی، ایست، تعلیق، گسیختگی، بازایستی

breakdown

فروپاشی‌روانی

case history

تاریخچه‌ی مورد، سرگذشت، پژوهه، سوابق، شرح حال (به‌ویژه در پژوهش‌های پزشکی و روان‌شناسی و جامعه‌شناسی – مجموعه‌ی اطلاعات و تفاسیر و غیره درباره‌ی شخص یا گروه به‌خصوص)

depressed

دژم، دلتنگ، پریشان، افسرده، غمگین، ملول

depression

افسردگی، پریشانی، اندوه

deranged

آشفته، دیوانه، درهم‌برهم، مختل

disordered

روانی

episode

دوره (کوتاه و ناگهانی)

extroversion

برون‌گرایی

introversion

درونگرایی

introvert

آدم درون‌گرا

introverted

درون‌گرا

mania

دیوانگی، شیدایی، عشق، هیجان بی‌دلیل و زیاد

manic

پرهیجان، پرانرژی، شیدا

manic-depressive

افسردگی-شیدایی (نام قدیمی اختلال دوقطبی)
افسرده-شیدا، دچار اختلال افسردگی-شیدایی

neuroticism

روان‌رنجوری، سرشت مضطرب (یک صفت شخصیتی که با احساسات منفی مرتبط است؛ افراد روان‌رنجور اضطراب و ترس و حسادت و نگرانی و دیگر احساسات منفی را بیشتر و شدیدتر تجربه می‌کنند)

panic attack

حمله‌ی عصبی، حمله‌ی پانیک

proactive

پیش‌گستر (وابسته به رفتاری که از قدیم یاد گرفته شده است)

programmed

فطری، سرشتی، ذاتی

لغت
معنی
لیست لغات پایه (در ادامه‌ی لیست لغات پیشرفته قابل مشاهده است)

psychoanalysis

روان‌کاوی، روان‌تحلیل‌گری

resilience

تاب‌آوری، مقاوت، دوام‌آوری، سرسختی، پوست‌کلفتی

resiliency

تاب‌آوری، مقاوت، دوام‌آوری

Rorschach test

تست رورشاخ (آزمون روانی‌ای که در آن افراد مورد معاینه تلقی خودشان از لکه‌های عجیب‌وغریب جوهر را می‌گویند و روان‌شناس بر اساس آن نوع شخصیت یا عملکرد احساسی فرد یا حتی اختلالات ذهنی‌اش را تشخیص می‌دهد)

schizophrenia

روان‌گسیختگی، اسکیزوفرنی، شیزوفرنی (نوعی اختلال روان‌پریشانه با علائمی نظیر رفتار و واکنش هیجانی و آشفتگی فکر)

superego

سوپرایگو، فراخود، نفس لوامه، وجدان

therapist

( therapeutist ) متخصص درمان‌شناسی، درمان‌شناس

trauma

ضربه، زخم، آسیب، ضربه روحی روان آسیب، روان زخم، ضربه‌ی روحی، روان‌زخم

شروع لیست لغات پیشرفته

-graphia

(اسم‌ساز) -نگاری، نوشتار- (نوشته‌ای مرتبط با ناهنجاری مشخص روانی)

ABA

تحلیل رفتار کاربردی (یکی‌از محبوب‌ترین روش‌های درمانی برای کودکان مبتلا به اتیسم)

acquired characteristic

ویژگی اکتسابی، صفت اکتسابی (صفتی که گیاه یا موجود زنده در پاسخ به محرک‌های طبیعی محیط زیست خود کسب می‌کند)

adjustment disorder

اختلال سازگاری

ament

عقب افتاده، کورذهن

anhedonia

آنهدونیا، بیماری فقدان لذت (کاهش علاقه به فعالیت‌هایی که فرد از آن لذت می‌برد.)

anhedonic

فاقد احساس لذت، بی‌لذتی

anorexia

( anorexy =) بی‌اشتهایی، کم‌اشتهایی

anorexia nervosa

کم‌اشتهایی به دلایل روحی و عصبی، آنورکسی

aversive

بیزارگرانه، انزجاری (مربوط به درمانی که هدف آن ایجاد بیزاری است)

behaviorist

(کسی که از نظریه‌ی رفتارگرایی حمایت می‌کند) رفتارگرا

bipolarity

داشتن دو قطب

body dysmorphic disorder

اختلال خودزشت‌انگاری، اختلال بدریخت‌انگاری، اختلال بدشکلی بدنی (یک بیماری روانی که باعث می شود فرد زمان زیادی را صرف نگرانی در مورد مشکلات ظاهری خود کند که ممکن است وجود نداشته باشد یا دیگران متوجه آن نشوند.)

borderline personality disorder

اختلال شخصیت مرزی، (یک اختلال شخصیتی که با احساسات و خلق و خوی ناپایدار و شدید همراه با علائمی از جمله بی‌ثباتی در روابط بین فردی و خودانگاره، ترس از رها شدن و رفتار تکانشی یا غیرقابل پیش‌بینی مشخص می‌شود و در دوران نوجوانی یا اوایل بزرگسالی شروع می‌شود.)

bulimarexia

بیماری وسواس خوردن خوراک زیاد و سپس استفراغ عمدی آن (به‌ویژه نزد زن‌های جوان)

catatonia

نوعی جنون

CBT

رفتاردرمانی شناختی (مداخله‌ی روانی کوتاه‌مدت و متمرکز بر حال است و بر اساس این ایده که شیوه‌‌ی تفکر و احساس فرد بر شیوه‌‌‌ی رفتار وی تأثیر می‌گذارد، بنا شده است.)

combat fatigue

رزم رنجوری (هراس و افسردگی و زود‌رنجی افرادی که مدت‌های طولانی در جبهه‌ی جنگ بوده‌اند)، روان‌رنجوری رزمی

conditioning

شرطی‌سازی

configuration

شکل‌بندی، شکل کلی

cyberphobia

ترس از رایانه، رایاهراسی، سایبرفوبیا

DBT

رفتاردرمانی دیالکتیک (روان‌درمانی یا گفتاردرمانی مبتنی بر شواهد است که از رویکرد شناختی-رفتاری استفاده می‌کند)

dissociative identity disorder

اختلال چندشخصیتی، شخصیت چندگانه، تعدد شخصیت، اختلال تجزیه‌ی هویت، هویت‌پریشی

dominance

سلطه‌گری، تسلط، نفوذ

dysgraphia

نوشتار پریشی (از بین رفتن توانایی نوشتن برای مثال در اثر اختلالات مغزی)، ناتوانی در نگارش

dyskinesia

بدحرکتی، جنبش‌پریشی (از بین رفتن توانایی تحرک)، حرکت‌پریشی

eating disorder

اختلال غذا خوردن

صفحه‌ی ۱ از ۲

لغات تخصصی روانشناسی

یادگیری لغات روانشناسی به زبان انگلیسی می تواند یک تلاش هیجان انگیز باشد و درک عمیق تری از ذهن و رفتار انسان باز کند. این یک زمینه غنی با دایره لغات وسیعی است که در ابتدا می تواند دلهره آور به نظر برسد، اما منابع زیادی برای لذت بخشی و موثر کردن این فرآیند وجود دارد. دوره‌های آنلاین، آموزش‌ها و فهرست‌های واژگان می‌توانند رویکردی ساختاریافته ارائه دهند، در حالی که درگیر شدن با کتاب‌ها، مقاله‌ها یا فیلم‌های مرتبط با موضوعات روان‌شناسی می‌تواند به مفهوم‌سازی کلمات و تقویت معانی آنها کمک کند. برای تجربه تعاملی‌تر، پیوستن به انجمن‌های آنلاین یا گروه‌های مطالعه را در نظر بگیرید تا با استفاده از واژگان تازه به دست آمده بحث و تمرین کنید. چه دانشجو باشید، چه حرفه‌ای یا صرفاً در مورد روانشناسی کنجکاو باشید، اختصاص دادن زمان به یادگیری زبان آن می‌تواند یک سفر ارزشمند برای خودیابی و رشد فکری باشد.

بازگشت به وبلاگ

مطالب دیگر بخش «واژه‌های دسته‌بندی شده»:

نظرات

نظرتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *