فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

آبستن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • حامله
  • فونتیک فارسی

    aabestan
  • صفت
    pregnant, gravid, with child, in the family way, impregnant, expectant, expecting, knocked up
    • - برآمدگی شکم زن آبستن

    • - the bulge of a pregnant woman's stomach
    • - او را آبستن کرد.

    • - He got her with child.
  • آماده برای رویداد
  • فونتیک فارسی

    aabestan
  • صفت
    مجازی fraught, enwomb, parturient, filled, peplete
    • - آینده آبستن حوادث خطرناکی است.

    • - The future is fraught with dangerous events.
    • - ماه آبستن نزدیک است.

    • - The peplete month is near.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد آبستن

ارجاع به لغت آبستن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «آبستن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/آبستن

لغات نزدیک آبستن

پیشنهاد بهبود معانی