شکل نوشتاری دیگر این لغت: آتشپاره
مجازی firebrand, fireball, clever, handful, perisher, pest, ember, vigorous, energetic
او بهعنوان یک فعال آتشپاره شناخته میشد و همیشه برای عدالت اجتماعی مبارزه میکرد.
She was known as a fireball activist, always fighting for social justice.
رهبر آتشپاره با سخنرانی پرشور خود الهامبخش جمعیت شد.
The firebrand leader inspired the crowd with her passionate speech.
عامیانه spark, sparkle, flare, scintilla
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
آتشپارهی شرایط ناگهانی در طول شب برای کمک علامت داد.
The emergency flare signaled for help during the night.
این هنرمند از یک آتشپارهی رنگ برای بهتر کردن نقاشی استفاده کرد.
The artist used a sparkle of color to enhance the painting.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «آتشپاره» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/آتشپاره