آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: سه‌شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۴

    بازیگوش به انگلیسی

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    صفت
    فونتیک فارسی / baazigoosh /

    playful, frisky, coltish, gamesome, mischievous, scampish, prankish, naughty, frivolous, frolicsome, kittenish, sly, sportive, wanton

    playful

    frisky

    coltish

    gamesome

    mischievous

    scampish

    prankish

    naughty

    frivolous

    frolicsome

    kittenish

    sly

    sportive

    wanton

    بازی‌دوست و شیطان

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    توله‌سگ‌ها پشمالو و بازیگوش بودند.

    The puppies were furry and playful.

    (شکسپیر) نزد خدایان ما همچون مگس نزد کودکان بازیگوش هستیم.

    Like flies to wanton boys are we to the gods.

    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد بازیگوش

    با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

    مترادف:
    بازی‌دوست سربه هوا تفنن‌جو شیطان متفنن
    متضاد:
    آرام عاقل معقول

    سوال‌های رایج بازیگوش

    بازیگوش به انگلیسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «بازیگوش» در زبان انگلیسی به playful ترجمه می‌شود.

    این واژه برای توصیف افرادی (معمولاً کودکان یا حیوانات) به‌کار می‌رود که رفتاری شاد، شوخ‌طبع، پرتحرک و پرانرژی دارند و اغلب تمایل دارند با دیگران به بازی، شوخی یا نوعی تعامل غیرجدی بپردازند. البته واژه‌ی mischievous هم گاهی برای اشاره به جنبه‌های شیطنت‌آمیزِ بازیگوشی استفاده می‌شود، ولی بار معنایی آن کمی منفی‌تر است.

    «بازیگوشی» رفتاری‌ست که به‌طور طبیعی در دوران کودکی بسیار رایج است. کودکان بازیگوش معمولاً کنجکاو، پرانرژی و خلاق‌اند. آن‌ها با محیط اطراف خود از راه بازی، آزمون و خطا و تعامل‌های مفرح ارتباط برقرار می‌کنند. از دید روان‌شناسی رشد، این حالت نه‌تنها طبیعی، بلکه لازم است، چرا که از طریق بازی‌ و بازیگوشی، کودک مهارت‌های اجتماعی، حرکتی، زبانی و شناختی خود را تقویت می‌کند. بازیگوشی بخشی از مسیر یادگیری است، نه صرفاً نوعی سرگرمی.

    در بزرگسالان نیز، ویژگی «playful» می‌تواند به‌عنوان صفتی مثبت تلقی شود، به‌خصوص زمانی که به شوخ‌طبعی، روحیه‌ی شاد، یا توانایی تعامل خلاقانه با دیگران اشاره دارد. فردی که در روابطش بازیگوش است، معمولاً راحت‌تر ارتباط برقرار می‌کند، مرزهای خشک رسمی را می‌شکند، و باعث ایجاد فضای دلپذیرتری در محیط‌های اجتماعی یا حرفه‌ای می‌شود. این‌گونه بازیگوشی با «بی‌مسئولیتی» متفاوت است و بیشتر به انعطاف‌پذیری رفتاری و ذهن باز اشاره دارد.

    در هنر، ادبیات و حتی طراحی، روحیه‌ی بازیگوشانه اغلب به خلق آثار خلاقانه، نوآور و جذاب می‌انجامد. هنرمندانی که نگاه بازیگوش به جهان دارند، از قواعد رایج عبور می‌کنند و به کشف راه‌های تازه می‌پردازند. در معماری یا طراحی صنعتی نیز این روحیه می‌تواند منجر به خلق فضاها و اشیایی شود که هم کاربردی‌اند و هم لذت‌بخش، چرا که با مخاطب ارتباطی زنده‌تر و شخصی‌تر برقرار می‌کنند.

     بازیگوشی به‌نوعی بیانگر تداوم روح زندگی‌ست؛ نشانه‌ای از شور، حرکت و میل به ارتباط بی‌واسطه با جهان اطراف. در جهانی که اغلب جدیت و فشارهای روزمره بر آن سایه انداخته، حفظ اندکی بازیگوشی می‌تواند نشانه‌ای از سلامت روان، انعطاف‌پذیری ذهن و توانایی انسان در لذت‌بردن از لحظات کوچک زندگی باشد.

    ارجاع به لغت بازیگوش

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «بازیگوش» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بازیگوش

    لغات نزدیک بازیگوش

    • - بازیگران سیرک
    • - بازیگری
    • - بازیگوش
    • - بازیگوشانه
    • - بازیگوشی
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    conversationalist copilot cornerstone cornstarch eid al-adha eleventh eliot elude emergence emergent empathetic empowerment ethics evan even-tempered پرورش ایاب و ذهاب راسخ رسوخ رشک رشک بردن رعیت رفعت روزن رهگذر زادبوم زرتشت زرشک زرشکی ساروج
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.