آخرین به‌روزرسانی:

بردن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

منتقل کردن

فونتیک فارسی

bordan
فعل متعدی

to take away, to drag away, to carry away, to transport

کمردرد او حیله‌ای بود برای اینکه از بردن چمدان‌ها شانه خالی کند.

His backache was a ploy to get out of carrying away the suitcases.

برای بردن شاگردان به تبریز اتوبوس دربست کرایه کردیم.

We chartered a bus to take away the students to Tabriz.

رساندن

فونتیک فارسی

bordan
فعل متعدی

to convey

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

بردن ایده های پیچیده در یک مکالمه‌ی کوتاه می‌تواند دشوار باشد.

It can be difficult to convey complex ideas in a brief conversation.

او تلاش کرد تا کلمات مناسبی را برای بیان عمیق‌ترین عذرخواهی به کار ببرد.

He struggled to find the right words to convey his deepest apologies.

دزدیدن

فونتیک فارسی

bordan
فعل متعدی

to steal, to rob, to snitch

او سعی کرد جواهرات ملکه را از موزه بردارد.

He tried to steal the crown jewels from the museum.

لطفاً ناهار من را از یخچال نبرید.

Please don't rob my lunch from the fridge.

پیروز شدن

فونتیک فارسی

bordan
فعل متعدی

to win, to beat, to gain victory, to triumph

پس‌از بردن انتخابات کوشید که دل رقبای خود را به دست آورد.

After winning the elections, he tried to conciliate his rivals.

سه تیم برای بردن مدال در ستیز (رقابت) هستند.

Three teams are in contention to beat the medal.

آزار رساندن، اذیت کردن

فونتیک فارسی

bordan
فعل متعدی

to bother someone

همسایه‌های پر سروصدا هر شب با موسیقی بلندشان سرم را می‌برند.

The noisy neighbors continue to bother me with their loud music every night.

با صدای بدش سرم را می‌برد.

he bothers me with his bad voice.

پاک کردن

فونتیک فارسی

bordan
فعل متعدی

to erase, to remove, to eliminate

ساعت‌ها شست‌وشو طول کشید تا لکه از روی فرش برود.

It took hours of scrubbing to remove the stain from the carpet.

او با استفاده از ابزار خاصی میخ سرسخت را از روی دیوار برد.

She used a special tool to erase the stubborn nail from the wall.

از میان برداشتن، دور کردن

فونتیک فارسی

bordan
سازه‌ی پیوندی

to do away with, to remove

بردن کارت حافظه (از دوربین)

to remove the memory card

سر کسی را زیر آب بردن

to do away with a person

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بردن

  1. مترادف:
    جا به جا کردن حمل کردن منتقل کردن حرکت دادن
    متضاد:
    آوردن

سوال‌های رایج بردن

بردن به انگلیسی چی می‌شه؟

کلمه‌ی «بردن» در زبان انگلیسی به صورت‌های مختلفی ترجمه می‌شود، بسته به زمینه و معنی مورد نظر. رایج‌ترین معادل‌ها عبارت‌اند از:

to take (مثلاً: کتاب را با خود برد → He took the book with him)

to carry (مثلاً: بار را برد → He carried the load)

to win (مثلاً: بازی را برد → He won the game)

to lead away یا to remove (در معنای منتقل‌کردن از جایی)

در زبان فارسی، «بردن» فعلی بسیار پرکاربرد است و می‌تواند معانی مختلفی را در خود جای دهد، بسته به مفعول و شرایط جمله. این فعل از ریشه‌ی "بر" گرفته شده که به معنای بالا بردن یا حرکت دادن چیزی به سمت دیگر است.

کاربردهای «بردن»:

فیزیکی: انتقال چیزی از جایی به جای دیگر. مثل «او بچه را به مدرسه برد.»

نمادین یا انتزاعی: در مورد موفقیت یا نتیجه گرفتن. مثل «تیم ملی بازی را برد.»

در ترکیب‌ها: مثل «دل کسی را بردن» که معنایی شاعرانه دارد و به تأثیرگذاری یا مجذوب‌کردن اشاره می‌کند.

از نظر صرف، «بردن» یک فعل بی‌قاعده است و در زمان گذشته به صورت «برد» صرف می‌شود، مثلاً:

من بردم، تو بردی، او برد، ما بردیم، شما بردید، آن‌ها بردند.

در زبان گفتاری هم گاهی تغییر می‌کند، مثلاً «می‌برمش»، «بردیش»، یا «ببرش». همچنین در ترکیب با پیشوندها، معانی کاملاً جدیدی می‌سازد، مثل:

«برافکندن» (برافکندن چیزی = از بین بردن یا سرنگون کردن) | «فروبردن» (مثلاً فروبردن لقمه یا احساسات)

«بردن» یکی از افعال مهم و پایه در زبان فارسی است که بسته به زمینه می‌تواند طیف گسترده‌ای از مفاهیم را منتقل کند.

ارجاع به لغت بردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بردن

لغات نزدیک بردن

پیشنهاد بهبود معانی