to take away, to drag away, to carry away, to transport
کمردرد او حیلهای بود برای اینکه از بردن چمدانها شانه خالی کند.
His backache was a ploy to get out of carrying away the suitcases.
برای بردن شاگردان به تبریز اتوبوس دربست کرایه کردیم.
We chartered a bus to take away the students to Tabriz.
to convey
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
بردن ایده های پیچیده در یک مکالمهی کوتاه میتواند دشوار باشد.
It can be difficult to convey complex ideas in a brief conversation.
او تلاش کرد تا کلمات مناسبی را برای بیان عمیقترین عذرخواهی به کار ببرد.
He struggled to find the right words to convey his deepest apologies.
to steal, to rob, to snitch
او سعی کرد جواهرات ملکه را از موزه بردارد.
He tried to steal the crown jewels from the museum.
لطفاً ناهار من را از یخچال نبرید.
Please don't rob my lunch from the fridge.
to win, to beat, to gain victory, to triumph
پساز بردن انتخابات کوشید که دل رقبای خود را به دست آورد.
After winning the elections, he tried to conciliate his rivals.
سه تیم برای بردن مدال در ستیز (رقابت) هستند.
Three teams are in contention to beat the medal.
to bother someone
همسایههای پر سروصدا هر شب با موسیقی بلندشان سرم را میبرند.
The noisy neighbors continue to bother me with their loud music every night.
با صدای بدش سرم را میبرد.
he bothers me with his bad voice.
to erase, to remove, to eliminate
ساعتها شستوشو طول کشید تا لکه از روی فرش برود.
It took hours of scrubbing to remove the stain from the carpet.
او با استفاده از ابزار خاصی میخ سرسخت را از روی دیوار برد.
She used a special tool to erase the stubborn nail from the wall.
to do away with, to remove
بردن کارت حافظه (از دوربین)
to remove the memory card
سر کسی را زیر آب بردن
to do away with a person
کلمهی «بردن» در زبان انگلیسی به صورتهای مختلفی ترجمه میشود، بسته به زمینه و معنی مورد نظر. رایجترین معادلها عبارتاند از:
to take (مثلاً: کتاب را با خود برد → He took the book with him)
to carry (مثلاً: بار را برد → He carried the load)
to win (مثلاً: بازی را برد → He won the game)
to lead away یا to remove (در معنای منتقلکردن از جایی)
در زبان فارسی، «بردن» فعلی بسیار پرکاربرد است و میتواند معانی مختلفی را در خود جای دهد، بسته به مفعول و شرایط جمله. این فعل از ریشهی "بر" گرفته شده که به معنای بالا بردن یا حرکت دادن چیزی به سمت دیگر است.
کاربردهای «بردن»:
فیزیکی: انتقال چیزی از جایی به جای دیگر. مثل «او بچه را به مدرسه برد.»
نمادین یا انتزاعی: در مورد موفقیت یا نتیجه گرفتن. مثل «تیم ملی بازی را برد.»
در ترکیبها: مثل «دل کسی را بردن» که معنایی شاعرانه دارد و به تأثیرگذاری یا مجذوبکردن اشاره میکند.
از نظر صرف، «بردن» یک فعل بیقاعده است و در زمان گذشته به صورت «برد» صرف میشود، مثلاً:
من بردم، تو بردی، او برد، ما بردیم، شما بردید، آنها بردند.
در زبان گفتاری هم گاهی تغییر میکند، مثلاً «میبرمش»، «بردیش»، یا «ببرش». همچنین در ترکیب با پیشوندها، معانی کاملاً جدیدی میسازد، مثل:
«برافکندن» (برافکندن چیزی = از بین بردن یا سرنگون کردن) | «فروبردن» (مثلاً فروبردن لقمه یا احساسات)
«بردن» یکی از افعال مهم و پایه در زبان فارسی است که بسته به زمینه میتواند طیف گستردهای از مفاهیم را منتقل کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بردن