elder, older, eider, guardian, rama, bigger, major, out-
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
خواهر بزرگتر خود را از ته دل دوست داشت.
She adored her older sister.
بدیهی است که کل از هریک از اجزای خود بزرگتر است.
It is axiomatic that the whole is bigger than each of its parts.
خروسهای بزرگتر ظالمانه جوجه را نوک زدند.
The chicken was cruelly picked by the bigger roosters.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بزرگتر» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بزرگتر