to improve, to make better, to ameliorate, to amend
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
شرکت کوشید که وجههی عمومی خود را بهتر کند.
The company tried to improve its public image.
او بهتدریج نمراتش را در طول ترم بهتر کرد.
She steadily improved her grades throughout the semester.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بهتر کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بهتر کردن