فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

خر به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

الاغ

فونتیک فارسی

khar
اسم

جانورشناسی donkey, ass

عرعر خر

the heehaw of a donkey

خر بخندید و شد از قهقهه چست

the donkey chortled and became lively with laughter

آدم ساده‌لوح، احمق، ابله

فونتیک فارسی

khar
اسم صفت

stupid, stupid person, foolish, an ass, dumb, goose, twit, silly

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

خر نباش، خر نشو!

Don't be an ass!

او آن‌قدر زودباور است که حتی بچه هم می‌تواند او را خر کند.

He is so gullible that even a child can gull him.

عامیانه balmy

عامیانه dim, woodenhead

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد خر

  1. مترادف:
    صفت
  1. مترادف:
    الاغ حمار درازگوش
  1. مترادف:
    احمق نادان کودن
  1. مترادف:
    بزرگ درشت زمخت(پیشوندواره)
  1. مترادف:
    حلقوم گلو خرخره
  1. مترادف:
    گردن
  1. مترادف:
    یخه یقه

ارجاع به لغت خر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خر

لغات نزدیک خر

پیشنهاد بهبود معانی