فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

دختربچه به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

دختر نابالغ

فونتیک فارسی

dokhtarbachche
اسم

youngster, little girl, bobby-soxer, teeny-bopper, lass, lassie, baby girl

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

حیوان عروسکی موردعلاقه‌ی دختربچه از موهر نرم ساخته شده بود.

The little girl's favorite stuffed animal was made of fluffy mohair.

مراقب اشیاء کوچکی باشید که ممکن است دختربچه بخورد.

Keep a lookout for small objects that a baby girl might swallow.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت دختربچه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «دختربچه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/دختربچه

لغات نزدیک دختربچه

پیشنهاد بهبود معانی