catalog, catalogue, directory
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او ساعتهای زیادی را با ورق زدن دفتر راهنما گذراند.
She spent hours flipping through the catalog.
باید یک دفتر راهنمای جدید برای محصولات خانگی فروشگاهم سفارش بدهم.
I need to order a new catalog of home goods for my store.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «دفتر راهنما» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/دفتر راهنما