to steam, to stew
شما باید برنج را قبلاز سرو دم کنید.
You should stew the rice before serving it.
ما برنج را دم خواهیم کرد تا با ادویهی کاری سرو کنیم.
We will steam the rice to serve with the curry.
to swelter, to be stuffy, to be muggy, to be sultry
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
اتاق شلوغ تحت گرمای شدید آفتاب بعدازظهر شروع به دم کردن کرد.
The crowded room began to swelter under the intense heat of the afternoon sun.
اقلیم گرمسیری باعث شد که گردشگران در طول پیادهروی بعدازظهر دم کنند.
The tropical climate made the tourists sultry during their afternoon hike.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «دم کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/دم کردن