فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

دم کردن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

با بخار پختن

فونتیک فارسی

dam kardan
فعل متعدی

to steam, to stew

شما باید برنج را قبل‌از سرو دم کنید.

You should stew the rice before serving it.

ما برنج را دم خواهیم کرد تا با ادویه‌ی کاری سرو کنیم.

We will steam the rice to serve with the curry.

آب‌وهوای گرم و مرطوب به وجود آمدن

فونتیک فارسی

dam kardan
فعل متعدی

to swelter, to be stuffy, to be muggy, to be sultry

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

اتاق شلوغ تحت گرمای شدید آفتاب بعدازظهر شروع به دم کردن کرد.

The crowded room began to swelter under the intense heat of the afternoon sun.

اقلیم گرمسیری باعث شد که گردشگران در طول پیاده‌روی بعدازظهر دم کنند.

The tropical climate made the tourists sultry during their afternoon hike.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت دم کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «دم کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/دم کردن

لغات نزدیک دم کردن

پیشنهاد بهبود معانی