آیکن بنر

راهنمای استفاده از بخش «لغات من» در فست دیکشنری

راهنمای استفاده از بخش «لغات من»

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

دم کردن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

فعل متعدی
فونتیک فارسی / dam kardan /

to steam, to stew

to steam

to stew

با بخار پختن

شما باید برنج را قبل‌از سرو دم کنید.

You should stew the rice before serving it.

ما برنج را دم خواهیم کرد تا با ادویه‌ی کاری سرو کنیم.

We will steam the rice to serve with the curry.

فعل متعدی
فونتیک فارسی / dam kardan /

to swelter, to be stuffy, to be muggy, to be sultry

to swelter

to be stuffy

to be muggy

to be sultry

آب‌وهوای گرم و مرطوب به وجود آمدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

اتاق شلوغ تحت گرمای شدید آفتاب بعدازظهر شروع به دم کردن کرد.

The crowded room began to swelter under the intense heat of the afternoon sun.

اقلیم گرمسیری باعث شد که گردشگران در طول پیاده‌روی بعدازظهر دم کنند.

The tropical climate made the tourists sultry during their afternoon hike.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت دم کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «دم کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/دم کردن

لغات نزدیک دم کردن

پیشنهاد بهبود معانی