همچنین میتوان از تکمه به جای دکمه استفاده کرد.
knob, button, dial, tuner, swith
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
کمترین فشار روی دکمه، موتور را به کار میاندازد.
The slightest depression of the knob will start the engine.
با فشار این دکمه، ماشین به کار میافتد.
Pushing this button will activate the machine.
جانورشناسی گیاهشناسی tuber, node, tubercule, tubercle, bud
دکمه در گیاهان بهعنوان اندام ذخیرهی مواد مغذی عمل میکند.
The tubercule in plants serves as a storage organ for nutrients.
دکمهی روی شاخ گوزن از نظر اندازه و بافت چشمگیر بود.
The tubercle on the deer's antlers was impressive in size and texture.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «دکمه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/دکمه