rival, competitor, challenger, contestant, emulator, opponent, contender
rival
competitor
challenger
contestant
emulator
opponent
contender
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
چندین رقیب برای کسب مقام اول تلاش میکردند.
Several contenders were vying for first place.
مرگ رقیب نفوذ سیاسی ناصر را بیشتر کرد.
The death of his rival further amplified Nasser's political influence.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «رقیب» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/رقیب