پزشکی to bleed, to phlebotomize
to bleed
to phlebotomize
دکتر مجبور شد رگ بیمار را بزند تا فشار خونش کاهش یابد.
The doctor had to bleed the patient to reduce the blood pressure.
پرستار قبلاز جراحی بیمار را رگ میزند.
The nurse will phlebotomize the patient before the surgery.
to kill
to kill
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او سعی کرد رگش را بزند.
He tried to kill himself.
او تلاش کرد با تیغ تیز رگ خودش را بزند.
She used a sharp blade to kill herself.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «رگ زدن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/رگ زدن