dab, impulse, pulsation, pulse, thrust, tick, beating, tap, flap
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
دکتر زنش من را بررسی کرد.
The doctor checked my pulse.
دستگاه فشار خون و زنشم را اندازهگیری کرد.
The machine measured my blood pressure and pulse.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «زنش» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/زنش