فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

سبد به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

زنبیل

فونتیک فارسی

sabad
اسم

basket, pannier, panier, wickerwork, hamper, creel

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

تعداد تخم‌مرغ‌های سبد را حدس زد.

He guessed the number of eggs in the basket.

سبد پیک‌نیک پر از ساندویچ‌های خوشمزه بود.

The picnic hamper was filled with delicious sandwiches.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سبد

  1. مترادف:
    تبنگو زنبیل سله
  1. مترادف:
    حلقه

ارجاع به لغت سبد

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سبد» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سبد

لغات نزدیک سبد

پیشنهاد بهبود معانی