تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- ستونها طاق سنگین را نگه میدارند.
- چون گونی برنج سنگین بود، آن را تا آشپزخانه روی زمین کشیدم.
- احمد از مسئولیت سنگین خود غافل نبود.
- او نقش سنگینی در موفقیت شرکت دارد.
- او با قدمهای سمگین در پارک قدم زد و از مناظر لذت برد.
- او بهطور سنگین حرکت کرد؛ گویی هر قدم نیاز به تلاش زیادی دارد.
- او به شیوهای سنگین رفتار کرد و احترام تمام حاضرین را جلب کرد.
- او با لحنی سنگین صحبت کرد و بر اهمیت پیام تأکید کرد.
- ساحل سنگین برای استراحتی آرام عالی بود.
- ویرانههای سنگین داستانهایی از گذشتهی فراموششده را بازگو میکردند.
- بدهکاری سنگین شرکت موجب نگرانی است.
- تلفات غیرنظامیان سنگین بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «سنگین» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/سنگین