آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: یکشنبه ۴ آبان ۱۴۰۴

    سنگین به انگلیسی

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    صفت
    فونتیک فارسی / sangin /

    heavy, weighty, massive, ponderous, leaden, hefty

    heavy

    weighty

    massive

    ponderous

    leaden

    hefty

    وزین

    ستون‌ها طاق سنگین را نگه می‌دارند.

    Columns carry the heavy roof.

    چون گونی برنج سنگین بود، آن را تا آشپزخانه روی زمین کشیدم.

    Since the sack of rice was weighty, I dragged it all the way to the kitchen.

    صفت
    فونتیک فارسی / sangin /

    مجازی labored, heavily, burdensome, important, serious, onerous

    labored

    heavily

    burdensome

    important

    serious

    onerous

    مهم

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    احمد از مسئولیت سنگین خود غافل نبود.

    Ahmad was not unmindful of his heavily responsibility.

    او نقش سنگینی در موفقیت شرکت دارد.

    She has an important role in the company’s success.

    صفت
    فونتیک فارسی / sangin /

    slow, trudging, plodding, shuffling

    slow

    trudging

    plodding

    shuffling

    کند

    او با قدم‌های سمگین در پارک قدم زد و از مناظر لذت برد.

    She took a slow walk through the park, enjoying the scenery.

    او به‌طور سنگین حرکت کرد؛ گویی هر قدم نیاز به تلاش زیادی دارد.

    She moved in a plodding manner, as if each step required great effort.

    صفت
    فونتیک فارسی / sangin /

    مجازی formal, dignified, grave, reserved, solemn, stately, sober, modest

    formal

    dignified

    grave

    reserved

    solemn

    stately

    sober

    modest

    موقر

    او به شیوه‌ای سنگین رفتار کرد و احترام تمام حاضرین را جلب کرد.

    She carried herself in a dignified way, earning the respect of everyone in the room.

    او با لحنی سنگین صحبت کرد و بر اهمیت پیام تأکید کرد.

    She spoke in a solemn tone, emphasizing the importance of the message.

    صفت
    فونتیک فارسی / sangin /

    ادبی stony, made of stone

    stony

    made of stone

    سنگی

    ساحل سنگین برای استراحتی آرام عالی بود.

    The stony beach was perfect for a quiet retreat.

    ویرانه‌های سنگین داستان‌هایی از گذشته‌ی فراموش‌شده را بازگو می‌کردند.

    The stony ruins told stories of a forgotten past.

    صفت
    فونتیک فارسی / sangin /

    hefty, hard, heavy, severe

    hefty

    hard

    heavy

    severe

    فراوان، شدید

    بدهکاری سنگین شرکت موجب نگرانی است.

    The company's heavy indebtedness is a cause for concern.

    تلفات غیرنظامیان سنگین بود.

    Civilian casualties were heavy.

    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد سنگین

    با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

    مترادف:
    وزین پروزن گران
    متضاد:
    سبک

    سوال‌های رایج سنگین

    سنگین به انگلیسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «سنگین» در زبان انگلیسی به heavy ترجمه می‌شود.

    واژه‌ی سنگین در فارسی، به صفتی گفته می‌شود که وزن زیاد، فشار یا حجم محسوس را توصیف می‌کند. در زبان انگلیسی، معادل مستقیم آن heavy است و بسته به زمینه می‌تواند هم به وزن واقعی جسم و هم به بار معنایی یا روانی اشاره داشته باشد. مثلاً جسمی که بلند کردن آن دشوار است، سنگین محسوب می‌شود، و فردی که احساس فشار یا مسئولیت زیادی دارد، ممکن است به صورت استعاری سنگین توصیف شود. بنابراین، این واژه هم در ابعاد فیزیکی و هم در ابعاد معنوی کاربرد دارد.

    از دیدگاه فیزیکی، سنگینی با جرم و نیروی گرانش ارتباط مستقیم دارد. هرچه جرم یک جسم بیشتر باشد، مقاومت آن در برابر حرکت یا جابجایی بیشتر است و به همین دلیل احساس سنگینی می‌کند. در مهندسی و علوم طبیعی، مفهوم سنگینی برای طراحی و ساخت تجهیزات، محاسبه‌ی نیروها و مدیریت ایمنی اهمیت ویژه دارد. به طور کلی، سنگینی ویژگی‌ای است که تعامل انسان با محیط و اشیاء پیرامون را تحت تأثیر قرار می‌دهد و بر برنامه‌ریزی و رفتارهای روزمره اثرگذار است.

    در ادبیات و زبان، سنگین علاوه بر وزن جسم، بار معنایی و روانی نیز دارد. برای نمونه، جمله‌ای مانند «هوای سنگین بود» ممکن است علاوه بر توصیف جو فیزیکی، احساس فشار روحی، اضطراب یا غم را نیز منتقل کند. همین کاربرد استعاری در شعر و نثر فارسی رایج است و نشان می‌دهد که واژه‌ی سنگین توانایی بیان حالات روانی و عاطفی را نیز دارد. در زبان انگلیسی، چنین کاربردی با heavy یا ترکیب‌هایی مانند a heavy heart منتقل می‌شود، که بیانگر غم یا فشار درونی است.

    از منظر فرهنگی، سنگینی گاه به مفهوم اهمیت، بزرگی یا ارزش نیز پیوند داده می‌شود. اصطلاحاتی مانند «کلمات سنگین» یا «مسئولیت سنگین» نشان می‌دهند که واژه می‌تواند کیفیت، اهمیت یا بار اخلاقی یک امر را منتقل کند. بنابراین، سنگین فقط یک ویژگی فیزیکی نیست، بلکه نمادی از جدیت، مسئولیت یا پیچیدگی نیز هست. این ویژگی در آموزش، مدیریت، و حتی تعاملات اجتماعی اهمیت دارد، زیرا درک سنگینی یک موضوع به تصمیم‌گیری و واکنش مناسب کمک می‌کند.

    در زندگی روزمره، تجربه‌ی سنگینی به شکل‌های مختلف ظاهر می‌شود. از بلند کردن اجسام فیزیکی گرفته تا تحمل فشارهای روحی و روانی، انسان همواره با مفهوم سنگین سروکار دارد. توانایی مدیریت این سنگینی، چه در سطح جسمی و چه در سطح ذهنی، نشان‌دهنده‌ی مهارت، آگاهی و انعطاف فرد است. واژه‌ی سنگین پلی است میان دنیای فیزیکی و روانی انسان؛ مفهومی که هم ملموس و محسوس است و هم استعاری و عمیق، و درک آن، بینش بیشتری نسبت به تجربه‌های روزمره و احساسات انسانی فراهم می‌کند.

    ارجاع به لغت سنگین

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «سنگین» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سنگین

    لغات نزدیک سنگین

    • - سنگواره کردن
    • - سنگی
    • - سنگین
    • - سنگین اسلحه
    • - سنگین‌بار
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    motivator move forward move house multitude playfulness playlist plight pls poesy poignant permission perplexity persecution personal personally پنبه مرفه شست هل دادن آپدیت امضا املا ارتقا انشا انشعاب منشعب گله گزار گله‌گزاری شماره گذاری کردن علامت‌گذار
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.