ادبی sorrow, mourning, grief, bereavement, jeremiad
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
سوگ شوهر مرحومش او را کاملاً شوریدهحال کرده بود.
She was distraught with grief for her dead husband.
پرچمهای سیاه نشان دیگری از سوگ آنان بود.
Black flags were another demonstration of their grief.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «سوگ» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سوگ