فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

عادت کردن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

خو گرفتن

فونتیک فارسی

aadat kardan
فعل لازم

to form a habit, to get used to, to be accustomed (to), to become inured or addicted to, to acclimatize, to acclimate

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

بعد از چند ماه زندگی در این شهر بالاخره به سروصدا عادت کردم.

After living in the city for a few months, I finally got used to the noise.

هیچ وقت فکر نمی‌کردم به طعم سوشی عادت کنم اما الان عاشقش هستم.

I never thought I would get used to the taste of sushi, but now I love it.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت عادت کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «عادت کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/عادت کردن

لغات نزدیک عادت کردن

پیشنهاد بهبود معانی