affection, kindness, tenderness, graciousness, tenderheartedness, good nature, leniency, benevolence, benignancy, benignity
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
عطوفتش را با آغوشی گرم به او نشان داد.
She showed her affection by giving him a warm hug.
عطوفت پرستار برای بیماران تسلیبخش بود.
The tenderheartedness of the nurse was comforting to the patients.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «عطوفت» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/عطوفت