ادبی donation, gift, bounty, largess, largesse, favor, present, endowment
donation
gift
bounty
largess
largesse
favor
present
endowment
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
زن ثروتمندی که به چندین مدرسه عطیه بخشید.
A wealthy lady who endowed several schools.
یکی از عطیههای او به مردم آن شهر این بیمارستان است.
One of his gifts to the people of that city is this hospital.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «عطیه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/عطیه