فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

قاب به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

چارچوب

فونتیک فارسی

ghaab
اسم

frame, case, bezel, exposure, chassis, casing

قاب پنجره

a window case

قاب عکس

a picture frame

نمونه‌جمله‌های بیشتر

پوسترهای قاب‌شده

framed posters

بشقاب

فونتیک فارسی

ghaab
اسم

plate, dish, small tray

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

هنوز کلی غذا در قابت مانده.

There's still lots of food on your plate.

یک قاب پلو

a plate of rice

قاپ، استخوانی در قوزک پا

فونتیک فارسی

ghaab
اسم

کالبدشناسی the knob, knucklebone

قاب‌باز

knucklebone player

قاب‌بازی کردن

to play knucklebones

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد قاب

  1. مترادف:
    چارچوب چهارچوب کادر
  1. مترادف:
    دوری سینی طبق
  1. مترادف:
    قاپ کعب
  1. مترادف:
    جلد غلاف محفظه
  1. مترادف:
    اندازه مقدار

ارجاع به لغت قاب

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «قاب» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/قاب

لغات نزدیک قاب

پیشنهاد بهبود معانی