brimful, replete, chock-full, filled to the brim
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
لیوان لبالب بود.
The glass was filled to the brim.
فنجان از چای لبالب بود.
The cup was filled to the brim with tea.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «لبالب» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/لبالب