آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

پر به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / par /

feather, plume, quill, pinion, penna, tectrix, pumule, petro-

feather

plume

quill

pinion

penna

tectrix

pumule

petro-

پوشش روی پوست پرندگان

کلاه او آمیزه‌ی زیبایی از پر، پارچه‌ی توری و نمد بود.

Her hat was a charming confection of feathers, net, and felt.

بالای کلاه‌خود او یک پر زینتی مرکب از سه پر قرمز وجود داشت.

On top of his helmet there was a plume of three red feathers.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

پرندگان سالی یک یا دو بار پر می‌ریزند.

Birds molt once or twice a year.

پرنده پر نمی‌زد، احدی دیده نمی‌شد.

There wasn't a soul to be seen.

اسم
فونتیک فارسی / par /

مجازی wing

wing

بال

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

برخی دایناسورها باله‌ای پوشیده از پر داشتند.

Some dinosaurs had feathery wings.

پرنده‌ای که پر و بال می‌زند

a bird thrashing its wings

اسم
فونتیک فارسی / par /

leaf, page, blade, section

leaf

page

blade

section

ورق، برگ

پر کاه

blade of straw

پر کاهو

leaf of lettuce

صفت
فونتیک فارسی / por /

full, filled, brimful, loaded, stuffed, packed, charged, replete, abrim, loaded, cramfull, brimming, jam-packed

full

filled

brimful

loaded

stuffed

packed

charged

replete

abrim

loaded

cramfull

brimming

jam-packed

انباشته، مملو

یک قایق پر از مسافر

a full boatload of passengers

پل چوبی با چندین بشکه‌ی پر از هوا روی آب شناور بود.

The wooden bridge was buoyed up by several air-filled barrels.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

زنی ثروتمند با دستانی پر از جواهر

a rich lady with bejeweled hands

پارکی پر از جمعیت

a park aswarm with people

صفت
فونتیک فارسی / por /

مجازی knowledgeable, learned, scholarly

knowledgeable

learned

scholarly

دانشمند، فهیم، دانا

او مرد خردمند و پری بود

He was an intellectual, scholarly man

مردی جوان و پر

a scholarly young man

سازه‌ی پیوندی
فونتیک فارسی / por- /

a combining form (meaning: stuffe, full, -ent)

a combining form

آکنده، انباشته

پرآب

watery

پرافتخار

honorable

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد پر

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
متضاد:
مترادف:
مترادف:
مترادف:
مترادف:
بامعلومات
مترادف:
مترادف:
مترادف:
مترادف:
مترادف:
مترادف:

ارجاع به لغت پر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «پر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پر

لغات نزدیک پر

پیشنهاد بهبود معانی