numb, loose, limp, lax, cripple
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
انگشتانم از سرما لس شده بودند.
My fingers were numb from the cold weather.
بعد از شنیدن آن خبر بد لس شده بود.
She was feeling numb after hearing the bad news.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «لس» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/لس