masseuse, masseur
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
ماساژور روی عضلات دردناک من معجزه کرد.
The masseur worked wonders on my sore muscles.
ماساژور یک سری درمانها را برای درد مزمن کمرم توصیه کرد.
The masseuse recommended a series of treatments for my chronic back pain.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ماساژور» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ماساژور