امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

مخزن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

خزینه، انبار

فونتیک فارسی

makhzan
اسم
reservoir, store, storage, bulb, depot, warehouse, depot, magazine, storehouse, receptable, tank, repository, accumulator, barrel, canister, bomb, bunker, bay

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

- جریان تنظیم‌شده‌ی آب از مخزن به لوله‌ها

- the controlled flow of water from the reservoir into the pipes

- مخزن را دوباره پر از آب کردن

- to renew water in a tank

- ذخیره‌ی روبه‌کاهش آب در این مخزن باعث نگرانی ساکنان شده است.

- The dwindling supply of water in the reservoir has caused concern among residents.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مخزن

ارجاع به لغت مخزن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مخزن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/مخزن

لغات نزدیک مخزن

پیشنهاد بهبود معانی