فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

مقدم به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

جای پا

فونتیک فارسی

maghdam
اسم

step, arrival

بزرگان شهر به تیمور خیر مقدم گفتند.

The worthies of the city bid welcome to Taymoor.

خیر مقدم

welcome (words)

پیشگام، پیشرو، رهبر

فونتیک فارسی

moghaddam
صفت

prior, preferred, forward, preferent, having priority, lead, head, preferential, antecedent, foremost, front, first, precedent, ahead

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

او از نظر رتبه بر من مقدم است.

He precedes me in rank.

خط مقدم جبهه، خط مقدم، خط اول

front line

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مقدم

  1. مترادف:
    اسم
    متضاد:
    موخر
  1. مترادف:
    ارجح اولی برتر اولویت‌دار دارای تقدم
  1. مترادف:
    پیشگام پیشاهنگ پیشرو
  1. مترادف:
    پیشوا رهبر قاید
  1. مترادف:
    پیش پیشین سابق مسبوق
  1. مترادف:
    گام قدم پا
  1. مترادف:
    جای‌پا قدمگاه
  1. مترادف:
    وقت آمدن
  1. مترادف:
    زمان آمدن

ارجاع به لغت مقدم

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مقدم» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مقدم

لغات نزدیک مقدم

پیشنهاد بهبود معانی