فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

همزمانی به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

در زمانی مشترک، هم‌عصری

فونتیک فارسی

hamzamaani
اسم

synchronism, contemporaneity, simultaneity, synchronization, coincidence, conjunction, contemporaneousness, synchronicity, synchrony

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

رقصندگان در هم‌زمانی بی‌نقصی با موسیقی حرکت کردند.

The dancers moved in perfect synchronism with the music.

ارکستر در هم‌زمانی صحیحی می‌نواخت و صدایی هماهنگ ایجاد می‌کرد.

The orchestra played in perfect synchronism, creating a harmonious sound.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد همزمانی

  1. مترادف:
    تقارن مقارنت

ارجاع به لغت همزمانی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «همزمانی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/همزمانی

لغات نزدیک همزمانی

پیشنهاد بهبود معانی