to cooperate, to collaborate, to help out, to do teamwork
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
من و پدرم در نگارش چندین فرهنگ لغت با هم همکاری کردیم.
My father and I collaborated in the writing of several dictionaries.
ما در نظر داریم با پلیس کاملاً همکاری کنیم.
We intend to cooperate fully with the police.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «همکاری کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/همکاری کردن