trainee, probationer, intern, novice, cadet, learner, apprentice, mentee
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
این کارآموز بیتجربه مشتاق یادگیری و کسب تجربه در دنیای تجارت بود.
The wide-eyed intern was eager to learn and gain experience in the business world.
کارآموز باید این فرم را تکمیل و امضا کند.
This form should be completed and signed by the mentee.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «کارآموز» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کارآموز