swindler, fraud, fraudulent, bamboozler, cheat, trickster, crooked, fly-by-night, shark, con, extortionist, confidence man, extortioner, crook, deceiver
رئیس بانک هم کلاهبردار از آب درآمد.
The president of the bank also turned out to be a crook.
قسم میخورم او کلاهبردار است.
I swear he's a swindler.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «کلاهبردار» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کلاهبردار