mountains, highland, mountainous area, mountainside
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
آنان به سوی کوهستان رفتند.
They headed for the mountains.
رانندگی در کوهستان بسیار سخت بود.
The drive through the mountains was very difficult.
در کوهستان لباس گرم از ضروریات است.
Warm clothes are a must in the mountains.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «کوهستان» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کوهستان