آیکن بنر

فقط تا پایان شهریور فرصت دارید اشتراک را با قیمت فعلی تهیه کنید

خرید اشتراک با قیمت فعلی فقط تا پایان شهریور

خرید
    آخرین به‌روزرسانی:

    گرفتگی به انگلیسی

    معنی

    فونتیک فارسی / gereftegi /

    obstrution, depression, [in comb] eclipse

    obstrution

    depression

    eclipse

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد گرفتگی

    با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

    مترادف:
    انسداد
    مترادف:
    قبض
    مترادف:
    پریشانی حزن
    مترادف:
    ابتیاع خریدن
    مترادف:
    به چنگ آوردن
    مترادف:
    دریافتن دریافت کردن
    مترادف:
    اخذ قبض
    مترادف:
    ابتلا مبتلاشدن
    مترادف:
    فرض کردن
    مترادف:
    بستن مسدود کردن
    مترادف:
    برداشتن
    مترادف:
    اثر کردن کارسازشدن موثرواقع‌شدن
    مترادف:
    پذیرفتن قبول کردن
    مترادف:
    اسیر کردن گرفتار کردن
    مترادف:
    گیراندن مشتعل شدن
    مترادف:
    نقش‌بستن
    مترادف:
    تسخیر کردن فتح کردن

    ارجاع به لغت گرفتگی

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «گرفتگی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/گرفتگی

    لغات نزدیک گرفتگی

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    phone call pop music quiz show drunk driving fine print flatter AFC football hooligan hooligan final score karat carat pendant purport pamper نه حیوان گردو درد قرمز عجیب گندنا مترجم کثیف قهوه دمپایی آبرو شورت ایستاده جادوگر