bill, note, sales slip, receipt
bill
note
sales slip
receipt
من دیروز قبض برق را دریافت کردم.
I received the electricity bill yesterday.
صندوقدار بعداز پرداخت، قبض را به من داد.
The cashier handed me the sales slip after I paid.
receiving, taking, seizing
receiving
taking
seizing
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
دکتر توضیح داد که قبض روح نشانهی رایج این بیماری است.
The doctor explained that seizing is a common symptom of this illness.
قبض جایزه لحظهای افتخارآمیز برای او بود.
Receiving the award was a proud moment for him.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «قبض» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/قبض