آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۱ آذر ۱۴۰۴

    Ab

    ˌeɪ ˈbiː ˌeɪ ˈbiː

    شکل جمع:

    abs

    توضیحات:

    AB در معنای دوم مخفف لغت about است.

    AB در معنای پنجم مخفف لغت able seaman یا able-bodied seaman است.

    AB در معنای ششم مخفف لغت abort یا abortion است.

    AB در معنای هفتم مخفف لغت airborne است.

    AB در معنای هشتم مخفف لغت airman basic است.

    AB در معنای نهم مخفف لغت Alberta است.

    AB در معنای دهم مخفف لغت bachelor of arts است.

    معنی ab | جمله با ab

    noun countable

    عضله‌ی شکمی

    He spends hours at the gym to sculpt his abs.

    او ساعت‌ها در باشگاه وقت می‌گذراند تا عضلات شکمش را بسازد.

    Crunches are a common exercise for working your abs.

    دراز‌نشست، تمرینی رایج برای کار کردن عضلات شکم است.

    abbreviation

    درباره

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    She told me ab her new job.

    او درباره‌ی شغل جدیدش به من گفت.

    Let's talk ab it later.

    بیا بعداً درباره‌اش صحبت کنیم.

    noun countable

    آو (یازدهمین ماه سال رسمی و پنجمین ماه تقویم یهودی)

    The month of Ab is considered a time of mourning in Judaism.

    ماه آو در یهودیت به‌عنوان زمان عزا در نظر گرفته می‌شود.

    During Ab, joyful activities are often reduced.

    درطول ماه آو، فعالیت‌های شاد اغلب کاهش می‌یابد.

    noun countable

    گروه خونی AB

    The AB blood group is sometimes called the universal recipient.

    گروه خونی AB گاهی اوقات گیرنده‌ی جهانی نامیده می‌شود.

    A person with AB blood does not produce A or B antibodies.

    فردی با خون AB آنتی‌بادی A یا B تولید نمی‌کند.

    abbreviation

    ملوان ماهر، ملوان قوی‌جثه

    The captain promoted him to AB after his exemplary service.

    ناخدا او را پس‌از خدمت نمونه‌اش به مقام ملوان ماهر ارتقا داد.

    The AB's duties included maintaining the ship's equipment.

    وظایف ملوان قوی‌جثه شامل نگهداری از تجهیزات کشتی بود.

    abbreviation

    سقط جنین

    The doctor advised to consider an AB if the situation worsens.

    پزشک پیشنهاد داد که اگر وضعیت بدتر شود، سقط جنین را در نظر بگیرید.

    The clinic specializes in providing safe AB procedures.

    این کلینیک در ارائه‌ی روش‌های ایمن سقط تخصص دارد.

    abbreviation

    هوایی

    The military conducted an AB operation to assess the new drone technology.

    نیروهای نظامی عملیات هوایی انجام دادند تا فناوری جدید پهپاد را ارزیابی کنند.

    The new camera can capture AB images from high altitudes.

    دوربین جدید می‌تواند تصاویر هوایی را از ارتفاعات بالا ثبت کند.

    abbreviation

    سرباز نیروی هوایی (بدون درجه)

    He graduated as an AB before moving on to advanced training.

    او قبل‌از ادامه‌ی آموزش پیشرفته، به‌عنوان سرباز نیروی هوایی فارغ‌التحصیل شد.

    Every AB must complete basic training successfully.

    هر سرباز نیروی هوایی باید آموزش پایه را با موفقیت به پایان برساند.

    abbreviation

    استان آلبرتا (در کانادا)

    The conference will be held in Edmonton, AB next month.

    کنفرانس ماه آینده در ادمونتون، آلبِرتا برگزار خواهد شد.

    Her new job is located in Lethbridge, AB.

    شغل جدید او در لتبریج، آلبِرتا قرار دارد.

    abbreviation

    انگلیسی آمریکایی لیسانس هنر

    She earned her AB in English Literature last spring.

    او در بهار گذشته مدرک لیسانس هنر خود را در ادبیات انگلیسی دریافت کرد.

    Many universities offer an AB degree in various fields.

    بسیاری از دانشگاه‌ها مدرک لیسانس هنر را در رشته‌های مختلف ارائه می‌دهند.

    prefix

    (-ab) دور، جدا

    Please abstain from smoking in this area.

    لطفاً از سیگار کشیدن در این منطقه خودداری کنید.

    The suspect tried to abscond with the stolen goods.

    متهم سعی کرد با اموال مسروقه فرار کند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد ab

    1. noun a blood type
      Synonyms:
      group AB type AB
    1. noun the muscles of the abdomen
      Synonyms:
      abdominal abdominal-muscle
    1. noun The eleventh month of the civil year; the fifth month of the ecclesiastical year in the Jewish calendar (in July and August)
      Synonyms:
      av
    1. noun a bachelor's degree in arts and sciences
      Synonyms:
      Ba bachelor-of-arts Artium Baccalaurens

    سوال‌های رایج ab

    شکل جمع ab چی میشه؟

    شکل جمع ab در زبان انگلیسی abs است.

    ارجاع به لغت ab

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «ab» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ab

    لغات نزدیک ab

    • - aau
    • - aaup
    • - ab
    • - ab initio
    • - ab intra
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    forever forgive and forget formality former fortitude fortuitous fortunately fountain of youth four hundred frederick fresh air Friday fungible furthermore futuristic معذب اسطوخدوس قلک غفلت کردن غافل شدن لب مطلب مشکل تانک الم‌شنگه عسکری آروغ آقا اسطرلاب جناغ سینه طاقدیس
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.