شکل جمع:
adaptionsهمچنین میتوان از adaptation بهجای adaption استفاده کرد.
سازگاری، انطباق، توافق، سازش، تطبیق
His quick adaption to the new culture impressed everyone.
سازگاری سریع او با فرهنگ جدید، همه را تحتتأثیر قرار داد.
The adaption of the curriculum was necessary for better student engagement.
تطبیق برنامهی درسی برای افزایش تعامل بهتر دانشآموزان ضروری بود.
زیستشناسی سازگاری، انطباق (تکامل تدریجی جانداران برای بقا در محیط)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی زیستشناسی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Adaption is crucial for survival in rapidly changing ecosystems.
سازگاری برای بقا در اکوسیستمهای درحال تغییر سریع بسیار مهم است.
The giraffe's long neck is an example of adaption to its environment.
گردن بلند زرافه نمونهای از انطباق آن با محیطزیستش است.
سینما و تئاتر اقتباس
She is excited to see the adaption of her favorite book on the big screen.
او از دیدن اقتباس کتاب موردعلاقهاش در سینما هیجانزده است.
Critics praised the adaption for staying true to the original plot.
منتقدان، اقتباس را بهخاطر وفاداری به داستان اصلی ستودند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «adaption» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/adaption