با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Add-on

ˈædɑːn ˈædɑːn ædɒn
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

شکل نوشتاری این لغت در حالت فعل (Verb): add on

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • phrasal verb
    ضمیمه کردن، اضافه کردن، افزودن
    • - We decided to add on an additional day to our vacation.
    • - تصمیم گرفتیم یک روز دیگر به تعطیلات خود اضافه کنیم.
    • - I decided to add on a new room to my house to accommodate for my growing family.
    • - تصمیم گرفتم یک اتاق جدید به خانه‌ام ضمیمه کنم تا برای خانواده‌ی در حال رشدم جا داشته باشم.
  • noun countable
    کامپیوتر برافزا
    • - The virtual reality headset is a popular add-on for gaming computers.
    • - هدست واقعیت مجازی برافزایی محبوب برای کامپیوترهای گیمینگ است.
    • - A scanner is a useful add-on.
    • - اسکنر برافزای محبوبی است.
  • noun countable
    افزوده، اضافات (در جمع)
    • - The add-on for the cellphone plan gave me unlimited data and international calling options.
    • - مبلغ افزوده‌ی پرداختی برای این طرح تلفن همراه، داده‌های نامحدود و گزینه‌های تماس بین‌المللی را در اختیار من قرار داد.
    • - The airline charges an additional fee for any add-ons, such as extra baggage or seat selection.
    • - شرکت هواپیمایی برای هر نوع اضافات، مانند بار اضافی یا انتخاب صندلی، هزینه‌ی اضافی دریافت می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد add-on

  1. noun A supplementary component that improves capability
    Synonyms: accessory, addition, appurtenance, improver, supplement
  2. verb Add to the very end
    Synonyms: append, supplement, affix

ارجاع به لغت add-on

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «add-on» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ فروردین ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/add-on-2

لغات نزدیک add-on

پیشنهاد بهبود معانی