تمام روز، کل روز، از صبح تا شب
She was out in the sun all day and got sunburned.
او تمام روز زیر آفتاب بود و دچار آفتابسوختگی شد.
I’ve been working all day and I’m exhausted.
از صبح تا شب کار کردهام و کاملاً خستهام.
(all-day) تمامروزه (در دسترس در تمام طول روز)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The resort provides all-day access to the pool.
این اقامتگاه دسترسی تمامروزه به استخر را فراهم میکند.
She signed up for an all-day yoga retreat.
او برای اردوی یوگای تمامروزه ثبتنام کرد.
(all-day) یکروزه (به طول یک روز)
The school organized an all-day field trip to the science museum.
مدرسه، اردویی یکروزه به موزهی علوم ترتیب داد.
Due to the all-day meeting, the office will remain closed.
بهدلیل جلسهی یکروزه، دفتر تعطیل خواهد بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «all day» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/all-day