آزاردهنده
The bitter taste of the medicine was so aversive that I couldn't bring myself to take it.
طعم تلخ دارو به قدری آزاردهنده بود که نمیتوانستم خودم را مجبور به مصرف آن کنم.
The aversive experience of getting stuck in an elevator left her with a fear of enclosed spaces.
تجربهی آزاردهندهی گیر افتادن در آسانسور او را با ترس از فضاهای بسته مواجه کرد.
روانپزشکی روانشناسی سلامت روان بیزارگرانه، انزجاری (مربوط به درمانی که هدف آن ایجاد بیزاری است)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی سلامت روان
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Aversive conditioning techniques were employed to discourage the individual from indulging in their addictive behaviors.
تکنیکهای شرطیسازی بیزارگرانه به کار گرفته شدند تا شخص را از زیادهروی در رفتارهای اعتیادآور خود باز دارند.
The therapist recommended implementing aversive methods to discourage the patient's negative thought patterns.
این درمانگر اجرای روشهای انزجاری را برای جلوگیری از الگوهای فکری منفی بیمار توصیه کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «aversive» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/aversive