فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Aversive

əˈvɜːrsɪv əˈvɜːsɪv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    آزاردهنده
    • - The bitter taste of the medicine was so aversive that I couldn't bring myself to take it.
    • - طعم تلخ دارو به قدری آزاردهنده بود که نمی‌توانستم خودم را مجبور به مصرف آن کنم.
    • - The aversive experience of getting stuck in an elevator left her with a fear of enclosed spaces.
    • - تجربه‌ی آزاردهنده‌ی گیر افتادن در آسانسور او را با ترس از فضاهای بسته مواجه کرد.
  • adjective
    روان‌پزشکی روان‌شناسی سلامت روان بیزارگرانه، انزجاری (مربوط به درمانی که هدف آن ایجاد بیزاری است)
    • - Aversive conditioning techniques were employed to discourage the individual from indulging in their addictive behaviors.
    • - تکنیک‌های شرطی‌سازی بیزارگرانه به کار گرفته شدند تا شخص را از زیاده‌روی در رفتارهای اعتیادآور خود باز دارند.
    • - The therapist recommended implementing aversive methods to discourage the patient's negative thought patterns.
    • - این درمانگر اجرای روش‌های انزجاری را برای جلوگیری از الگوهای فکری منفی بیمار توصیه کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت aversive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «aversive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/aversive

لغات نزدیک aversive

پیشنهاد بهبود معانی