فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Barnstorm

ˈbɑːrnstɔːrm ˈbɑːnstɔːm

معنی‌ها و نمونه‌جمله

verb - intransitive

سفر مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در آنجا

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی سفر

مشاهده
verb - intransitive

(سخنرانان و دسته‌های هنری سیار) از جایی به جایی رفتن، شهر به شهر رفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The candidate for the Senate barnstormed through Iowa.

نامزد سنا در سرتاسر ایالت ایوا سخنرانی و تبلیغ سیاسی کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد barnstorm

  1. verb tour
    Synonyms:
    travel tour go on tour campaign canvass troupe

ارجاع به لغت barnstorm

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «barnstorm» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/barnstorm

لغات نزدیک barnstorm

پیشنهاد بهبود معانی