مستحق چیزی بودن، سزاوار چیزی بودن، انتظار داشتن چیزی، موعدِ چیزی رسیده بودن، حق داشتن برای چیزی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
You’re due for a rest—you’ve been working too hard.
تو حق استراحت داری؛ خیلی سخت کار کردهای.
The car is due for a service next month.
این خودرو ماه آینده نیازمند سرویس است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «be due for something» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/be-due-for-something