سخت مشغول بودن، دائم در جنب و جوش بودن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالوکیشنهای کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I've been on the go all day, running errands and attending meetings.
من تمام روز در حال جنب و جوش بودم، کارهای مختلف انجام میدادم و در جلسات شرکت میکردم.
She's always on the go, juggling work, family, and social life.
او همیشه سخت مشغول است و بین کار، خانواده و زندگی اجتماعی تعادل برقرار میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «be on the go» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/be-on-the-go