فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Blindfold

ˈblaɪndfoʊld ˈblaɪndfəʊld

گذشته‌ی ساده:

blindfolded

شکل سوم:

blindfolded

سوم‌شخص مفرد:

blindfolds

وجه وصفی حال:

blindfolding

شکل جمع:

blindfolds

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adjective adverb

چشم‌بند، چشم‌بسته ،چشم بستن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The thieves put handcuffs on him and blindfolded him too!

دزدان دستبند به دستش زدند و چشمانش را هم بستند!

Interrogating prisoners blindfolded is inhumane.

بازپرسی از زندانی چشم بسته غیرانسانی است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Do not invest your money blindfolded!

پول خود را نسنجیده سرمایه‌گذاری نکن!

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد blindfold

  1. noun wearing a blindfold
    Synonyms:
    blindfolded concealed dark obscure blink bandage blinder heedless reckless

ارجاع به لغت blindfold

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «blindfold» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/blindfold

لغات نزدیک blindfold

پیشنهاد بهبود معانی