گذشتهی ساده:
blindfoldedشکل سوم:
blindfoldedسومشخص مفرد:
blindfoldsوجه وصفی حال:
blindfoldingشکل جمع:
blindfoldsچشمبند، چشمبسته ،چشم بستن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The thieves put handcuffs on him and blindfolded him too!
دزدان دستبند به دستش زدند و چشمانش را هم بستند!
Interrogating prisoners blindfolded is inhumane.
بازپرسی از زندانی چشم بسته غیرانسانی است.
Do not invest your money blindfolded!
پول خود را نسنجیده سرمایهگذاری نکن!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «blindfold» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/blindfold