این یکی و آن یکی، نیز، هم
The future both excites and scares me.
آینده هم مرا به هیجان میآورد و هم میترساند.
She has two pets, both of which are cats.
او دو حیوان خانگی دارد، که هر دو گربه هستند.
both in this country and abroad
هم در این کشور و هم در خارج
both tired and hungry
هم خسته و هم گرسنه
هردو، هردوی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
These are dangers that threaten both husband and wife.
اینها خطرهایی هستند که زن و شوهر هر دو را تهدید میکند.
Both were young.
هر دو جوان بودند.
Both of his brothers died last year.
هر دو برادرش پارسال مردند.
I knew them both (or I knew both of them).
هر دوی آنها را میشناختم.
They both spoke English.
هر دو انگلیسی حرف میزدند.
از دو طرف سود بردن، از مزایای دو چیز مختلف بهطور همزمان بهرهمند شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «both» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/both