با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Cardia

ˈkɑrdiə ˈkɑːdiə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    کالبدشناسی دهانه‌ی معده، کاردیا (دریچه‌ای در بالای معده که آن را به مری می‌پیوندد)
    • - The digestive process begins at the cardia.
    • - فرایند گوارش از دهانه‌ی معده شروع می‌شود.
    • - The cardia is responsible for allowing food to enter the stomach.
    • - کاردیا مسئول اجازه به غذا برای ورود به معده است.
  • prefix
    مربوط به عملکرد یا موقعیت قلب (cardia-)
    • - Tachycardia can be a symptom of an underlying medical condition.
    • - تندتپشی می‌تواند نشانه‌ای از یک بیماری زمینه‌ای باشد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت cardia

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cardia» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cardia

لغات نزدیک cardia

پیشنهاد بهبود معانی